کارگردان سریال «آبان» با اشاره به نمایش معضلات جامعه در این سریال بیان کرد که محترمانه ترین حالت مشکلات را به تصویر کشیده است و اتفاقاتی در جامعه امروز رخ می دهد که ذهن آدم سوت میکشد.
سریال «آبان» به کارگردانی رضا دادویی و با بازی چهرههایی مثل شهاب حسینی، امین حیایی و همچنین بازی بازیگران کمتر دیده شده مثل لاله مرزبان در چند ماه گذشته از شبکه نمایش خانگی پخش شد. با پایان پخش سریال گفتگویی با کارگردان این مجموعه داشتیم که در آن درباره مباحث و نکات مختلف سریال بحث شد.
دادویی در این قسمت درباره کارگردانی سریال و سهم محسن قرایی که اسمی از او در تیتراژ نبود، توضیح داد و همچنین درباره برخی دیگر از موارد بحث برانگیز سریال مثل میزان دیده شدن آن، تعداد اعضایی که پلتفرم پخش را سابسکرایب کردهاند، فیلمنامه و بازیها صحبت کرد.
متن قسمت پایانی این گفتگو را در ادامه میخوانید. *درباره کارگردانی سریال بگویید و اسمی که حضور پررنگش در پشت صحنه سریال به صورت غیررسمی شنیده میشد. محسن قرایی که به عنوان کارگردان او را میشناسیم چه سهمی در ساخته شدن این سریال داشت؟
محسن قرایی از روز اول به عنوان مشاور پروژه حضور داشت؛ از جلساتی که برای فیلمنامه تشکیل شد تا دیگر جلسات تولیدی در کنار تهیه کننده و کارگردان با عنوان مشاور حضور داشته است. اما ترجیحش این بود که اسمی از او نباشد. این قرار را هم با تهیه کننده گذاشته بود و ارتباطی با بخشهای دیگر ندارد.
او قبل از اینکه من به عنوان کارگردان باشم به عنوان مشاور در امور فیلمنامه و ساخت سریال حضور داشت و در کنار پروژه بود. چون ابتدا قرار بود ابراهیم ابراهیمیان این سریال را بسازد و قرایی هم به عنوان مشاور او حضور داشت.
پروژه اولین سریال من بود، قرایی هم اولین سریالش بود و در یک تفاهم نظر کامل و همکاری راحت با هم کار کردیم. نظراتش قابل احترام بود و هر جا به نفع پروژه بود، استفاده کردم. ضمن اینکه او بیشترین تاثیر را در حوزه فیلمنامه داشت*از نحوه تعامل و همکاری هم میگویید که تا چه مواردی اعمال نظر میکرد یا مشاوره میداد؟
این همکاری در همه بخش ها وجود داشت؛ بالاخره او باتجربه است و سالها در حوزه دستیاری زحمت کشیده و با مجید مجیدی و رضا میرکریمی در این سالها در سینما کار کرده است. من تجربه دستیاری نداشتم و از این حیث از تجربیات او خیلی استفاده کردیم. «آبان» اولین سریال من بود، او هم اولین سریالش بود و در یک تفاهم نظر کامل و همکاری راحت با هم کار کردیم. نظراتش قابل احترام بود و هر جا به نفع پروژه بود، استفاده کردم. ضمن اینکه او بیشترین تاثیر را در حوزه فیلمنامه داشت. *چرا برخی نقشها در سریال ناگهان کمرنگ شد و انگار یک باره حذف میشدند مانند بهاره کیان افشار با نقش بهار یا مینا ساداتی با نقش هدیه؟
بیشترین تاثیر روی دیگر نقشها مسئله نقش هدیه بود. ما طی پروسه تولید با تغییر بازیگر مواجه شدیم، همه تلاشمان را کردیم که تا آخرین لحظه بازیگر اولیه را نگه داریم اما در نهایت به سرانجام نرسید و اختلاف او با تهیه کننده به نتیحه نرسید و ناچار شدیم بازیگر را تغییر دهیم. طبیعتاً چون این تغییر بازیگر اواخر پروژه رقم خورد ادامه کار مسیر سختی پیدا کرد. به نوعی همه آدمهای اطراف این نقش هم مثل نقش رحیم نوروزی و رابطهاش با فرزندش و … با تغییراتی مواجه شدند. رحیم نوروزی و برخی دیگر سکانسهای بیشتری داشتند اما با تغییر بازیگر به چالش خوردیم و در نهایت با لطف مینا ساداتی توانستیم کار را ادامه دهیم اما برخی بازیگران حضورشان کمرنگ شد. *کل پروژه چقدر طول کشید؟
از دی ۱۴۰۲ تا مهر ۱۴۰۳ که یک ماه و نیم هم وقفه داشت پروژه تولید شد.
نکات فیکی را در فضای مجازی مطرح میکنند که بیشتر روابط بین پلتفرم هاست. این بازی نه چندان اخلاقی فضای مجازی، اتفاقی است که در چند سال اخیر هم رخ داده است*بازی میرسعید مولویان در این سریال که بیشتر در حال گریه تصویر میشد انگار با اغراق و مبالغه همراه بود. خواست شما به عنوان کارگردان بود یا تصور خودش از نقش این بود؟
چرا فکر میکنید اغراق داشت؟ واقعاً اینگونه نیست و من موافق نیستم، بلکه فکر میکنم این ذهنیت درباره مدل بازی او در فضای مجازی شکل گرفت. او شخصیتی عادی در جامعه است که نه زور و قدرت خاصی دارد نه پول زیادی دارد. مگر یک آدم برای زندگی اش چه کار میتوانست بکند. برخی میگویند او هیچ کار نکرد و فقط گریه کرد. ولی او رفت هلدینگ یک فرد دیگر را آتش بزند یا هر عمل دیگری که توانست انجام داد. اگر این را به من جواب بدهند که چه کاری دیگری میتوانست انجام دهد من قبول میکنم که او هیچ کاری انجام نداد و فقط اغراق در گریه داشت درحالی که اینگونه نیست. نکات فیکی را در فضای مجازی مطرح میکنند که بیشتر روابط بین پلتفرم هاست. این بازی نه چندان اخلاقی فضای مجازی اتفاقی است که در چند سال اخیر هم رخ داده است. من به شخصه برای کار کردن همکارانم و زحماتی که کشیده میشود و می دانم چقدر در شرایط فعلی سخت است احترام قائل هستم. ولی به نظر میآید بخشهای سرمایه پشت این ماجراها علیه همدیگر کار میکنند و سعی دارند هم را تخریب کنند. *این رقابت بین پلتفرمها چقدر جدی است چون میتواند کارگردان یا اثر را قربانی کند.
این رقابت که واقعی است و من خوشحال نیستم از بیانش اما در این رقابت کارهای یکدیگر را تخریب میکنند. این اتفاق هم جدید است. *به نظر شما چقدر برایش هزینه میشود؟ چون به نظرم نتفلیکس و اچ بی او و دیگر پلتفرمهای جهانی این چنین رقابتی ندارند.
خیلی زیاد هزینه میکنند. بله پلتفرمهای جهانی با کیفیت تولیداتشان رقابت میکنند اما اینجا اینگونه نیست. من به صورت مستند برخی گروههای تلگرامی را دیدم که درست شدهاند و به طور مثال برای هر قسمت از سریال گفته شده بود که چه صحنهای را دربیاورند و روی آن کار کنند یا با صحنهای کمدی ترکیب کنند.
ضمن اینکه فارغ از این فضا خود سریال هم ظرفیت داشت که افراد مختلف بخواهند با آن دیده شوند. من با چند اینفلوئنسر که برای سریال ما ویدئو ساختند، صحبت میکردم که همه برایشان عجیب بود که این حجم از بازدید (ویو) برای سریالی شده باشد. تعداد ویوی این سریال ۱۶ میلیون ویو در کشور بوده است که اگر هر نمایش را با ۲ یا ۳ نفر هم حساب کنیم جمعیت زیادی میشود. بخشی از توهینها و زدنها مخاطبانی هستند که میخواستند به واسطه این سریال دیده شوند. *قبول دارید که لاله مرزبان هم در بعضی صحنهها بازی ضعیفی داشت و حتی راکورد تن صدایش حفظ نمیشد؟
ممکن است این مسئله برای تمامی بازیگران ما پیش آمده باشد. همانطور که گفتم وقتی بخشهای مختلفی از یک قصه در فیلمنامه بعداً نوشته میشود، بازیگر گاهی فکر نمیکند که این راکورد باید در طول آن مسیر و آن فرآیند اتفاق بیفتد و ممکن است این موضوع به عملکرد او آسیب برساند. این حتماً از نواقص تولید و همانی است که من آن را ضعف در فرآیند تولید مینامم. واقعیت این است که این مشکل خاص یک فیلم یا سریال نیست و مربوط به همه فیلمها و سریالهایی است که در ایران ساخته میشود. سالها است در این حوزه فعالیت میکنیم و تقریباً تمامی آثار دچار این مسئله هستند به طوری که شیوه تولیدات ما بر اساس آن استانداردها نیست و فرآیند مطلوبی ندارد. بارها بدون متنهای دقیق و آماده به مرحله تولید میرویم و گاهی شرایط و ضوابط تولید، باعث میشود متنهای بسیار خوبی در این فرایند از بین بروند. *شما به عنوان کارگردان چرا این شرایط را قبول میکنید چون خروجی نهایی اثر، بالاخره به نام شما ثبت میشود و همه حاشیهها و دعواها به شما برمیگردد؟
ما مجبوریم در کار کلیت قضیه را ببینیم. من احساس میکردم که این پروژه تجربهای خوب و اتفاقی مثمرثمر خواهد بود.
وقتی قرار است از زنان بگویید و به قصه زنانی بپردازید که میخواهند کمی متفاوت باشند و نخواهند رفتار سنتی را بپذیرند، موضوع چالشبرانگیزی است؛ زنانی که تنها به دنبال انجام وظیفه مادری نیستند و حق و حقوق خود را میخواهند، این مسئله را حساستر میکند*شما فیلمنامه را مطالعه کردید و چون احساس کردید این قصهها پربیننده است آن را ساختید؟
راستش من چندان به تعداد تماشاگران فکر نمیکردم ولی میدانستم که قصه فوقالعاده درگیرکننده است و میدانستم در شرایط اجتماعی ما دربارهاش بسیار صحبت خواهد شد. چون موضوعات اجتماعی مطمئناً واکنشهای زیادی را برمیانگیزد. قبلاً هم گفتهام، وقتی درحال تغییر یک اتمسفر یا فضای خاص هستید، مثل بررسی وضعیت سیاهپوستان در دهه ۵۰ یا ۷۰ در آمریکا، این نوع نگاه و روایت، واکنشهای متعددی را برمیانگیزد. در عصر حاضر، وقتی قرار است از زنان بگویید و به قصه زنانی بپردازید که میخواهند کمی متفاوت باشند و نخواهند رفتار سنتی را بپذیرند، موضوع چالشبرانگیزی است؛ زنانی که تنها به دنبال انجام وظیفه مادری نیستند و حق و حقوق خود را میخواهند، این مسئله را حساستر میکند. *ولی من فکر میکنم چالش اصلی قصه به دلیل موقعیت نمایشی پیشنهاد به زن متاهل بود و اینکه عاشقی را از عشقش جدا میکنند. در سریال «شهرزاد» به نوعی همین روایت را دیدیم و در «می خواهم زنده بمانم» همین داستان وجود داشت و اینجا هم تکرار شد شاید چون این قصهها در جذب مخاطب جواب میدهد!
همیشه جواب میدهد. اساساً نمیتوان تاریخ بشریت را از مثلث عشقی جدا کرد؛ من نمی دانم چرا اینقدر نسبت به مثلث عشقی موضع گیری وجود دارد. حضرت آدم و حوا که بهوجود آمدند نسل بعدیشان سر مثلث عشقی یکدیگر را کشتند چرا ما اینقدر نگران مثلث عشقی هستیم. *این قصه مثلث عشقی نیست. در مثلث عشقی دو نفر یک نفر را دوست دارند اینجا طرف همسر و خانواده دارد و یک نفر دیگر میخواهد او را تصاحب کند.
آن اتفاق برای جوامع سنتی بود! این اتفاقی است که در جامعه مدرن رخ میدهد و ما داریم تغییرات جامعه امروز را نشان میدهیم. در جامعه امروز مرد یا زن ممکن است پیشنهاداتی به شیوههای مختلف داشته باشد و مسئله شیوه مواجهه با آن پیشنهاد است. نمیتوانید بگویید در جامعه کسی به من پیشنهاد ندهد. پیشنهاد رشوه، سرقت، باج دادن یا هر پیشنهادی … در دنیای مدرن امروزی، این نوع روابط و پیچیدگیهای آن، بسیار چالشبرانگیز و دشوار است. حدود ۳۰ یا ۲۰ سال پیش، انسانها سادهتر بودند و زندگیشان پیچیدگیهای کمتری داشت اما امروز، با پیشرفت فناوری و تغییرات اجتماعی، روند زندگی بسیار پیچیدهتر شده است. *و معتقد هستید این فرمولی که در سریال پیش گرفته شد بر اساس سریالهای ترکی نیست؟ روابط موازی و دیگر روابطی که در سریال وجود دارد.
به خداوندی خدا معضلاتی را که الان در جامعه وجود دارد حتی نمیتوان نشان داد. این معضلات خیلی وخیمتر از آن چیزی است که در «آبان» میبینیم. حتی نمیتوان درباره برخی موارد حرف زد. آنچه که در جامعه در حال رخ دادن است وحشتناک است و ما محترمانه ترین حالتش را در سریال به تصویر کشیدیم. این را در جلسات ساترا هم گفتهام. به عنوان یک معلم و مدرس می گویم که اوضاع جامعه بیرون خیلی پیچیدهتر از این حرف هاست. مغز ما از شنیدن و دیدن اتفاقاتی که در پیرامون جامعه رخ میدهد، سوت میکشد و هنگ میکند. ما از دانستن اتفاقاتی که بین نسل جدیدتر در حال رخ دادن است، عقب هستیم و اگر همینطور بخواهیم بر آن سرپوش بگذاریم و آنها را نادیده بگیریم ۱۰ سال دیگر نخواهیم توانست این جامعه را مدیریت کنیم.
درباره بحث درباره سریالهای ترکیهای هم این را باید گفت که ما در سینما که چنین ژانری را نداریم آمبیانسی است که شاید در کار جاری است و اتفاقاً آنها (ترکها) حدود ۱۰ سال پیش با این بحران مواجه شدند*من کاملاً با دغدغههای شما موافق هستم و هرگز نمیگویم که نباید واقعیتهای جامعه را نمایش داد. اما حرفم این است که مدلی که ترسیم شد آیا میتوانست الگویی باشد که مخاطب بگوید پس من این مسیر را نروم؟
ما فقط میتوانیم به مخاطب نمایش دهیم این مسیر چه خطراتی دارد. اگر تمام زندگی فردی صرفاً بر محور پول و معیارهای اقتصادی بچرخد، در نهایت نه خانوادهای خواهد داشت، نه هویتی، و نه درکی از گذشته و آینده خود. جامعه از من آرتیست یا یک روزنامه نگار نصیحت پذیر نیست و به حرف ما گوش نمیدهد. ما تنها میتوانیم واقعیتها را بشکافیم و هشدار دهیم که این وضعیت نابههنجار وجود دارد. وقتی هشتاد میلیون ایرانی هر روز صبح با نگرانی نوسانات قیمت دلار و سکه از خواب بیدار میشوند، این نشاندهنده چیست؟ چرا باید اقتصاد تا این حد بر زندگی روزمره مردم سایه افکنده باشد؟ این شرایط چه آموزشی به کودکانی میدهد که در خانوادههایشان دائماً شنونده نالههای پدر و مادر درباره افزایش قیمتها هستند؟ این کودکان با چه ذهنیت و دغدغههایی بزرگ خواهند شد؟ آنها هم دغدغه پول را دارند اما خیلی جدی تر و بحرانیتر و سکوت در برابر چنین مسائلی کمکی به حل آنها نخواهد کرد.
درباره بحث درباره سریالهای ترکیهای هم این را باید گفت که ما در سینما که چنین ژانری را نداریم، آمبیانسی است که شاید در کار جاری است و اتفاقاً آنها (ترکها) حدود ۱۰ سال پیش با این بحران مواجه شدند. شاید جامعه آنها یک دهه قبل با چنین مشکلاتی درگیر بوده، در حالی که همین مسائل ممکن است در جامعه آمریکایی یا اروپایی، مثلاً چهل سال پیش، رخ داده باشد. حالا امروز ما با این چالشها روبهرو هستیم، اما چون تاریخ را به درستی ورق نمیزنیم، گاهی دچار اشتباه میشویم و فراموش میکنیم که برخی پدیدهها منحصر به زمان و مکان ما نیستند. به عنوان مثال، در دورهای از تاریخ آمریکا، اگر دختری در خیابان با دامنی کوتاهتر از استانداردهای آن زمان (مثلاً بالاتر از زانو) دیده میشد، حتی ممکن بود با متر اندازهگیری شود و در صورت تخلف، جریمه شود و حالا این وضعیت را پشت سر گذاشتهاند. اگر ترکها درباره این موضوعات صحبت کردهاند، به این دلیل است که این مسیر را طی کردهاند. ما نیز روزی در سینما حرفی برای گفتن داشتیم، اما اکنون میبینیم که برخی از تولیدات آنها از ما پیشی گرفتهاند. این مسئله ریشه در فرهنگ آنها دارد و طبیعتاً در آثارشان منعکس میشود. آیا کسی میتواند با استدلال محکم اثبات کند که جامعه امروز ما از نظر فرهنگی در همان سطحی است که چهل، سی، بیست، یا حتی ۱۰ سال پیش بود؟ وقتی ارزشهای فرهنگی یک جامعه به دلایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کمرنگ میشوند و فرهنگ قربانی میشود، دیگر نمیتوان از هیچکس و هیچ چیز انتظاری داشت. ما فرهنگ را فدای مطامع سیاسی کردهایم. *ساخت چنین سریالی چقدر میتواند برای پلتفرم آورده داشته باشد؟ چون کار هم نقد داشت و هم در عین حال بحث برانگیز و پرمخاطب بود؟
آنطور که پلتفرم شیدا عنوان کرد ۵۰۰ هزار سابسکرایب بالا آورد و این در حالی است که این پلتفرم هیچ گزینه دیگری نداشت که بگوید برای آن محتوا آمدهاند و هر کسی که عضو شده و سابسکرایب کرده است برای همین سریال بوده است و به گفته خودشان عدد تکرار نشدنی ای بوده است. https://cinemaideal.ir/vdcf.cdjiw6d1mgiaw.html