یکی از موفقترین نویسندگان جهان به پرسشهای خوانندگان درباره منابع الهام، رنگ ترس، لحظه مناسب برای توقف نوشتن، دوران ریاستجمهوری ترامپ و ... پاسخ میدهد.
استیون کینگ خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در ژانرهای وحشت و خیالپردازی است. او نویسندگی را در سن هفتسالگی آغاز کرد و با نامهای مستعار «ریچارد باکمن» و «جان سوئیتن» آثار متعددی نوشته است. رمانهای «کینگ» با استقبال گرمی از سوی مخاطبان روبهرو شد و فیلمهای زیادی بر اساس آنها در سینما ساخته شد.
کارگردانان مطرح با اقتباس از رمانهای او فیلمهای بسیاری ساختهاند. برخی از این فیلمها با بازی درخشان بازیگران نامدار بر پرده رفته که از آن جمله میتوان به «درخشش»، «مسیر سبز»، «رهایی از شائوشنگ»، «آن»، «مه»، «میزری» و «۱۴۰۸» اشاره کرد. به گزارش گاردین، این نویسنده ۷۷ ساله به پرسشها مخاطبان خود پاسخ میدهد:
پرسش: یک بار در مسابقه داستان کوتاه روزنامه گاردین که شما داورش بودید شرکت کردم، اما موفق نشدم. آیا این فقط موضوع ادامه دادن تلاش تا زمانی است که بالاخره به موفقیت برسید؟ یا اینکه پذیرفتن نداشتن استعداد، آرامشبخشتر از تعقیب یک رؤیای غیرممکن است؟
استیون کینگ: خب، این لزوما به معنای نداشتن استعداد نیست. من فکر میکنم همه استعداد دارند، اما باید آن را پرورش دهند. هرچه بیشتر این کار را انجام دهید، بیشتر به آن علاقهمند میشوید. و وقتی استعداد دارید، میخواهید این کار را انجام دهید.
پرسش: هنوز به کتابفروشیها میروید و بیسروصدا کتابهایتان را امضا میکنید وقتی کسی نگاه نمیکند؟
استیون کینگ: اگر بتوانم بیسروصدا بروم و برگردم، بله. آخرین بار این کار را در یک کتابفروشی نزدیک خانهام در غرب مِین انجام دادم و چند نسخه از کتابهای «هرگز پلک نزن» و «شما آن را تیرهتر دوست دارید» را امضا کردم. واقعاً از مراسم امضای کتاب خوشم نمیآید چون نمیتوانی برای همه امضا کنی. در آخرین تور کتابم مجبور شدم ۴۰۰ کتاب را که به طور تصادفی از میان ۱۰۰۰ نسخه انتخاب شده بودند امضا کنم، اما این بهتر از روبهرو شدن با صفی بیپایان از مردم بود که هرکدام دو یا سه کتاب داشتند. این خیلی سخت است.
پرسش: واژه «پُرکار» اغلب بیشازحد استفاده میشود، اما نه برای شما. آیا ادامه دادن به نوشتن یک انتخاب است یا نمیتوانید متوقف شوید؟
استیون کینگ: تصمیم گرفتن برای اینکه با دو یا سه ساعت اضافه در روز بین ۹ صبح تا ظهر چه کار کنی، سخت است. فقط میتوانی تعداد محدودی مسابقه تلویزیونی نگاه کنی. میتوانم بروم پیادهروی، اما باز هم به کار بعدی فکر میکنم. در اصل، دارم خودم را سرگرم میکنم.
پرسش: هنوز همه کتابهایتان را با مایکروسافت وُرد مینویسید؟
استیون کینگ: در واقع بله. گاهی صبحها با دست مینویسم و بعد تایپش میکنم. اما بیشتر از ورد استفاده میکنم چون میتوانی برگردی و چیزها را اصلاح کنی. خیلی اهل کامپیوتر نیستم، پس اگر مشکلی پیش بیاید، کار را به مسئول فناوریام میسپارم.
پرسش: چرا هرچه موجودی پاهای بیشتری دارد، ترسناکتر است؟
استیون کینگ: کمی حقیقت در این هست. تازه یک رمان فانتزی بریتانیایی به نام «شهر آخرین شانسها» از آدریان چایکوفسکی خواندم. در آن، هیولایی در گودالی زیر زمین هست که شبیه هزارپا است و چندین پا دارد. وقتی کسی را به داخل گودال میاندازند، با همه پاهایش او را میگیرد، به گوشتش نفوذ میکند و سرش را میجود. این واقعاً ترسناک بود. نکته این است که آنها شبیه ما نیستند. به ما شباهتی ندارند. اساساً موجودات بیگانه هستند، و همین کمی ترسناکشان میکند.
پرسش: آثار چه نویسندگانی را در تعطیلات میخوانید؟
استیون کینگ: تمایل دارم رمانهای معمایی بریتانیایی بخوانم. الان در حال خواندن یکی به نام «پایان خودش را مینویسد» از اوِلن کلارک هستم که داستان آن در یک جزیره اسکاتلندی میگذرد. مردم نمیتوانند از آنجا خارج شوند و کتاب نسبتاً خوبی است.
پرسش: من در مقطع کارشناسی ارشد زبان انگلیسی درس میخوانم و پایاننامهام درباره تحول شخصیت هالی گیبنی از یک نقش گذرا به قهرمان است و هر هفت کتاب را پوشش میدهد. میتوانید کمکم کنید؟
استیون کینگ: من تا حدی عاشق این شخصیت شدم. او قرار بود تقریباً یک شخصیت شوخی باشد؛ یک شخصیت گذرا که تحت سلطه مادرش بود. مادرش بسیار سلطهگر و پدرش آدمی بیخاصیت بود. در جایی از کتاب اول، آقای مرسدس، یکی از شخصیتها، جروم رابینسون، نزد هالی میرود چون او از کامپیوتر سر درمیآورد و آنها جور میشوند. همانجا بود که این شخصیت ابعاد جدیدی پیدا کرد. هرچه بیشتر دربارهاش نوشتم و به او علاقهمندتر شدم، بیشتر به شخصیتی بااعتمادبهنفس و جالب تبدیل شد. هنوز پر از احساس حقارت است، ازدواج نکرده و دوستی هم ندارد.
پرسش: بیشترین میزان پیشرفتی که در نوشتن یک کتاب داشتهاید و بعد فکر کردهاید «نه، این خوب نیست» و آن را کنار گذاشتهاید، چقدر بوده؟
استیون کینگ: یک کتاب بود به نام «آدمخوارها» که در یک مجتمع آپارتمانی میگذشت و مردم نمیتوانستند از آنجا خارج شوند. کمی جالب بود، اما نمیدانستم با آن چه کنم، پس بایگانیاش کردم و رفتم سراغ چیزی که عملیتر به نظر میرسید. حدود ۲۰۰ صفحه نوشته بودم. تا جایی ادامه میدهید که دیگر چیزی به ذهنتان نرسد، و این پایان کار است.
پرسش: اگر ترس یک رنگ داشت، تکرنگ بود یا طیفهای مختلف داشت؟
استیون کینگ: فکر میکنم آبی تیرهای است که به سیاه میزند. باید چیزی را حس کنید و ایدهای از آنچه در سایههاست به دست بیاورید. پس بله، آبی تیره رو به سیاه.
پرسش: اگر مجبور بودید پایانی برای «آمریکای ترامپی» بسازید، چه بود؟
استیون کینگ: فکر میکنم برکناری از طریق استیضاح — که به نظر من پایان خوبی است. دوست دارم او بازنشسته شود، اینطور بگویم. پایان بد این است که او سومین دوره ریاستجمهوری را بگیرد و کاملاً اوضاع را در دست بگیرد. در هر دو حالت یک داستان ترسناک است. ترامپ یک داستان ترسناک است، اینطور نیست؟
پرسش: وقتی اولین بار سریال «چیزهای عجیب» (Stranger Things) را دیدم، احساس کردم شبیه یک رمان استیون کینگ است. موافقید؟ Meckastemeduck
استیون کینگ: من آن را به اندازه بعضیهای دیگر شبیه یک داستان استیون کینگ نمیبینم. فکر میکنم برادران دافر بیش از آنچه سزاوارش هستم به من اعتبار میدهند. مثل خیلی از آدمهای بااستعداد، آنها با آثار من بزرگ شدند. وقتی جوان و تاثیرپذیر بودند، زیاد استیون کینگ خواندند و گفتند: «میخواهیم چیزی شبیه این بسازیم.» اما آنها آدمهای بسیار بااستعدادی هستند و داستانی که خلق کردهاند، خیلی بیشتر از استیون کینگ دارد. بخش زیادی از آن برای «برادران دافر» است. همه قسمتها را دیدهام. خیلی دوستش دارم.
پرسش: اگر قرار باشد فیلمی از زندگیتان ساخته شود، چه کسی نقش شما را بازی کند؟
استیون کینگ: دوست دارم یک مرد خوشچهره نقش من را بازی کند، اما فکر نمیکنم برد پیت این کار را بکند. او خیلی خوشتیپتر از من است. من کمی پا به سن گذاشتهام، بنابراین شاید کریستوفر لوید یا کایل مکلاکلن، آن مرد قدبلند در سریال توین پیکس.
پرسش: وقتی یک اقتباس جدید سینمایی یا تلویزیونی روی میزتان قرار میگیرد، باعث هیجان میشود یا ناامیدی؟
استیون کینگ: هنوز هیجانزده میشوم وقتی کسی فیلمی بر اساس چیزی که نوشتهام میسازد. امسال از دیدن میمون (The Monkey) و زندگی چاک (The Life of Chuck) هیجانزده شدم. برای دیدن بازسازی ادگار رایت از «مرد دونده» که در انگلستان فیلمبرداری شد، خیلی مشتاقم. من با ذهنیت فیلمسازی نمینویسم. فقط چیزی را که به نظر میرسد داستان خوبی است که مردم و خودم از آن لذت ببریم، مینویسم.
پرسش: من رویاهای خیلی واضح و اغلب عجیبی دارم که همسرم به شوخی میگوید شبیه رمانهای استیون کینگ هستند. آیا هیچکدام از کارهایتان از رؤیاهای عجیب الهام گرفته شدهاند؟
استیون کینگ: یکی یادم میآید، درباره یک یخچال متروکه که وقتی باز میشد، پر از زالوهای پرنده بود، و آن را در یک داستان گذاشتم. https://cinemaideal.ir/vdce.z8nbjh8wn9bij.html