فیلمهایی از جنس «برف آخر» شخصیتهای محدود دارند
یادداشتی درباره «برف آخر»
در برابر طبیعت...
24 آذر 1403 ساعت 6:49
فیلمهایی از جنس «برف آخر» شخصیتهای محدود دارند
منصوره بسمل
یکی از ایرادهای همیشگی سینمای ایران، عدم بهره گیری از طبیعت بکر ایران و روایت قصه ای سینمایی در دل آن است. فیلم سینمایی «برف آخر» به کارگردانی امیرحسین عسگری از معدود نمونه های درخشان و موفق در این رابطه است که مورد توجه منتقدین و تماشاگران نخبه پسند سینمای ایران قرار گرفته است.
عسگری که فیلمنامه «برف آخر» را به شکل گروهی نوشته، در سکانس نخست، ابتدا یک نمای معرف ثبت کرده و شناختی کلی از جغرافیای منطقه ای سرد و یخزده را به تماشاگر میدهد. جایی که سرما و برف به مرور به یکی از شخصیتهای اصلی کار تبدیل شده و تاثیر عمیقی روی قصه به جای میگذارد.
در «برف آخر» و در همان ده دقیقه نخست قهرمان فیلم (دکتر یوسف)، به تماشاگر معرفی شده و پرده از زخم عمیق بیرونی ناشی از سوختگیاش نمایش داده میشود. سپس با خلیل به عنوان دیگر شخصیت کلیدی کار آشنا میشویم که به واسطه گم شدن دختر نوجوانش با زنی علاقمند به فعالیتهای زیست محیطی به نام رعنا مدنی درگیر میشود. آن هم بابت اینکه چند گرگ نجات پیدا کرده را برای آزادسازی به منطقه آورده است. سه شخصیت کلیدی فیلم که یک مثلث قدرتمند را تشکیل داده و به موازات هم قصه را پیش می برند. در این بین، داستانکی هم با محوریت خلیل و دکتر وجود دارد که کلید آسیب دیدگی دکتر در آن قرار داشته و بخشی از لایههای درونی هردوی آنها را آشکار میسازد.
فیلمهایی از جنس «برف آخر» که شخصیتهای محدود دارند، نیاز فراوان به تمرکز کامل روی شخصیتهای مرکزی خود و لایههای بیشتر بخشیدن به آنها دارد. کاری که عسگری و نویسندگانش تا حدودی موفق به انجام آن شده و به قصه خود عمق ویژهای بخشیدهاند. در عین حال، فضای قصه هم به گونهای است که مخاطب آن را به مولفههای ژانر وسترن نزدیک میبیند. از قهرمان تک افتاده فیلم تا زن نه چندان جوانی که عمر و سرمایه خود را صرف حیاط وحش کرده و در این مسیر با آدم های اطرافش در افتاده است. در این میان، تمرکز فراوان روی دکتر تا حدود زیادی جواب داده و او را در مقام قهرمان به باور تماشاگرانش مینشاند.
فضای سرد و برفی جایی که قصه در آن میگذرد نیز بر این وجوه تشابه اضافه کرده و «برف آخر» را به یک وسترن ایرانی نزدیک میکند. فیلمنامه فیلم نیز با توجه به مدت زمان دو ساعتهاش نیاز به نقاط عطف بیشتری داشته که همین اتفاق نیز در آن رخ داده است. با این حال بزرگترین مشکل برف آخر که عمده آن هم از فیلمنامهاش نشات میگیرد، خلوتی بیش از حد قصه در نیمه دوم است تا جایی که هر چه فیلم پیشتر میرود، تهیتر از قصه میشود. ایده شکل گرفتن یک رابطه دوستانه و عاشقانه پس از دشمنیهای اولیه نیز ایدهای تکراری است که درد چندانی از برف آخر دوا نمیکند. هر چند که ریزه کاریهای زیادی در این رابطه به کار گرفته شده که از چشم تماشاگر ریزبین سینما دور نمیماند.
عسگری که در فیلم اولش «بدون مرز» که هفت سال قبل آن را ساخته، بارقه هایی از استعداد را نشان داده بود و در «برف آخر» تلاش کرده تا قصه خود را بر پایه قهرمانی تکافتاده در منطقهای کم سکنه و یخ بسته روایت کند و در این مسیر به خوبی از تکنیک بهره گرفته است. دکوپاژ فیلمنامه هم به شکلی است که قابها صرفا زیبای کارت پستالی نداشته و کارکرد دراماتیک دارند. همانطور که از صدا به عنوان یک عنصر کلیدی بهره گرفته و به عنوان مکملی درخشان در کنار تصاویر فوقالعاده کار قرار داده است.
عسگری در انتخاب بازیگرانش هم موفق عمل کرده و توانسته بازیهای خوبی از امین حیایی و مجید صالحی در نقشهای دکتر و خلیل بگیرد. به ویژه حیایی که به انتخاب اول و آخر فیلمسازان سالهای اخیر برای سپردن نقش مردان تنها، تک افتاده و ساکت تبدیل شده است.
«برف آخر» از آن دسته فیلم هایی است که سینمای ایران نیاز فراوان به آن داشته و می تواند بخشی از مخاطبان خاموش سینما را به سالن های سینما بکشاند.
کد مطلب: 4798